نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات نازنین رقیه

چراغ خونه ما

سلام چراغ خونه مامان وبابا ... دیدی  داشتیم میرفتیم مسجد خوردیم زمین!!!!!!!! خیلی خنده دار بود انگاری صحنه آهسته بود از دیشب هم بابایی همش نگرانته آخه مامان ماهی خورده سردیش شده حالش بده بابا فکر میکنه چون خوردیم زمین اینطوری شدیم بهت حسودیم میشه از بس بابا نازت ومیکشه خودتم خیلی خوتو لوس میکنی هااااااااااا تا بابا از در خونه وارد میشه شروع میکنی چرخ خوردن دردات به جونم منم خیییییییییییلللللللللللللییییییییییی دوست دارم جونمی نفسمی بووووسسسسسسسسسسسسسسسسس از بابا بوس از مامان هرکار میکنم عکسای اتاقت آپلود نمیشه ...
19 شهريور 1390

نازنین عاقل!!!

سلام مامان گلی تمروز شما دختر خییییییییییییییییللللللللللللللللییییییییییییییی خوبی بودی اصلا اذیت نکردی خداروشکر هرچی بزرگتر میشی عاقلتر میشی!!آفرین نفسم بابا امروز رفته بابابزرگتو ببره فسا حالش خوب نبود دیسک کمر گرفته شاید عمل بشه واسش دعا کن ...
19 شهريور 1390

40 روزگیت مبارک دخترم

الهی قربونت برم ببخش مامانی چند روز تلفن قطع بود نتونستم واست مطلب بنویسم شنبه06/12 چهل روزگیت بود رفتی حمام این سومین حمامت بودخیلی هم خوشکل شدی دوست دارم زود به زود ببرمت اما ترس از اینکه از دستم بیفتی مانع میشه امروز 44 روزگیت هست خیلی خوشحالم چون تقریبا 1 هفته هست که خیلی هم آرومتر شدی خداروشکر چهره ات هم داره کم کم شکل میگیره اصلا به من شبیه نیستی خیلی به بچگی های بابایی شبیه هستی ...
15 شهريور 1390